جدول جو
جدول جو

معنی به هم ریختن - جستجوی لغت در جدول جو

به هم ریختن
الفوضى
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
به هم ریختن
Mess, Jumble
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به هم ریختن
mélanger, mettre en désordre
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به هم ریختن
混合 , 打乱
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به چینی
به هم ریختن
섞다 , 어지럽히다
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به کره ای
به هم ریختن
vermischen, durcheinander bringen
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
به هم ریختن
змішувати , наводити безлад
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به هم ریختن
mieszać
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به لهستانی
به هم ریختن
ملا دینا , بکھیرنا
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به اردو
به هم ریختن
মিশ্রণ করা , অগোছালো করা
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به بنگالی
به هم ریختن
kuchanganya, kuchafua
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
به هم ریختن
karıştırmak
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
به هم ریختن
混ぜる , 散らかす
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
به هم ریختن
misturar, desorganizar
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به هم ریختن
לערבב , לסדר
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به عبری
به هم ریختن
मिलाना , गड़बड़ करना
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به هندی
به هم ریختن
смешивать , создавать беспорядок
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به روسی
به هم ریختن
ผสม , ทำให้ยุ่งเหยิง
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به تایلندی
به هم ریختن
mengen mengen, in de war brengen
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به هلندی
به هم ریختن
mezclar, desordenar
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به هم ریختن
mescolare, disordinare
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به هم ریختن
mencampur, mengacaukan
تصویری از به هم ریختن
تصویر به هم ریختن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به هم آمیختن
تصویر به هم آمیختن
درهم کردن، مخلوط کردن، مخلوط شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم ریخته
تصویر به هم ریخته
درهم شده، بی نظم و ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
آشفته، پریشان، بی نظم
فرهنگ واژه مترادف متضاد